برای پسرم...

برای دخترم ...صبا

دخترم ...عزیزم.. این اولین پستیه که موضوع اصلیش تویی.. پنجشنبه عاشورا بود..با مامان اینا رفتیم شهرداری..مرکز تجمع عزادارن ودسته ها.. خیلیا با نی نیاشون اومده بودند.وای که چه ناز بودند با اون سربندا ولباس مخصوصشون.خلاصه که حسابی هوایی شدم حال وهوای عجیبی بود..مظلوم ومعصوم توی کالسکه هاشون با اون ظاهر خاص.. واما من به پیشنهاد مامان یه نذر خوشکل کردم که ان شاءالله از روزی که دخترم سالم باهوش وناز به خانواده اضافه شد تا سه سال مثل اون نینیا باهم روز عاشورا در عزاداری شرکت کنیم.
25 آبان 1392

یا حسین

یا کاشف الکرب عن وجه الحسین اکشف کربی بحق اخیک الحسین امروز تاسوعاست...خدایا بهترین و بالاترین خیر وشادیها را در زندگی همه بندگانت جاری ساز...الهی آمین..
22 آبان 1392

تفال به دیوان حافظ..

روز هجران وشب فرقت یار آخر شد          زدم این فال وگذشت اختر وکار آخر شد آن همه ناز وتنعم که خزان میفرمود          عاقبت در قدم باد بهار آخر شد واما.....اینم شاهدش... ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ما را انیس ومونس شد نگار من که به مکتب نرفت وخط ننوشت بغمزه مساله آموز صد مدرس شد ببوی او دل بیمار عاشقان چو صبا فدای عارض نسرین وچشم نرگس شد ...
19 آبان 1392

بسم الله الرحمن الرحیم

بعد از مدتها که می خواستم وبلاگی دلشته باشم بالاخره امروز همت کردم ودست به کار شدم...هنوزم قالب مورد علاقه ام را پیدا نکردم.   از اآنجا که اسم صبا را از میان هزاران بیت بی نظیر حافظ شیراز یافتم وبلاگم را با تفالی به خواجه اهل راز شروع می کنم.
19 آبان 1392