برای پسرم...

تفال به دیوان حافظ..

روز هجران وشب فرقت یار آخر شد          زدم این فال وگذشت اختر وکار آخر شد آن همه ناز وتنعم که خزان میفرمود          عاقبت در قدم باد بهار آخر شد واما.....اینم شاهدش... ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ما را انیس ومونس شد نگار من که به مکتب نرفت وخط ننوشت بغمزه مساله آموز صد مدرس شد ببوی او دل بیمار عاشقان چو صبا فدای عارض نسرین وچشم نرگس شد ...
19 آبان 1392

بسم الله الرحمن الرحیم

بعد از مدتها که می خواستم وبلاگی دلشته باشم بالاخره امروز همت کردم ودست به کار شدم...هنوزم قالب مورد علاقه ام را پیدا نکردم.   از اآنجا که اسم صبا را از میان هزاران بیت بی نظیر حافظ شیراز یافتم وبلاگم را با تفالی به خواجه اهل راز شروع می کنم.
19 آبان 1392